اين متن خلاصه شده سخنراني حسنعلي مهدوي چشمهگچي در كنفرانس فرهنگي بررسي گويش كلهري در شهر اربيل عراق (اسفند ۸۴) همچنين مصاحبه با شبكهي ماهوارهاي كردستان تيوي ميباشد. قوم لك يكي از قديميترين اقوام ساكن در منطقهي غرب ايران بوده كه با بررسيهاي به عمل آمده قدمت فرهنگ و گويش آنان به هزاران سال قبل برميگردد. اين قوم كهن از ديرباز در سرزميني هلالي بين چهار استان؛ لرستان، كرمانشاه، همدان و ايلام سكني گزيدهاند و ميتوان گفت تمام مناطقي كه نام آنها به پسوند« وند» ختم ميشود، لكنشين بوده و اعقاب آنان لك بودهاند مانند كاكاوند، جلالوند، عثمانوند، صوفيوند، احمدوند، بالوند، و … پسوند «وند» به معناي جايگاه است و بعضيها به معناي «تبار» گفتهاند
مانند پسوند«لو» در قبايل ترك زبان، «زهي» در مناطق سيستان و بلوچستان و «آل» در مناطق عربنشين خوزستان. در خصوص معني كلمهي «لك» نظرات متفاوتي ارايه شده كه برخي
از آنها مستند تاريخي روشني ندارند، مانند اينكه بسياري از نويسندگان كرمانشاهي كه طي ساليان اخير پژوهشهايي در مورد ايلات و طوايف استان كرمانشاه انجام دادهاند، در مورد واژهي «لك» گفتهاند كه اين واژه تركيب «لر و كرد» ميباشد كه برگرفته از حروف اول اين دو كلمه است. در حالي كه اين ادعا مستند نيست و طراحان آن دليل مشخص و روشني براي اين ادعا ارايه ندادهاند. بنا بر بررسيهاي مستند به عمل آمده توسط نگارنده و با مطالعه بيش از يكصد و پنجاه منبع در اين خصوص كه مورد تأييد بسياري از اساتيد نيز قرار گرفتهاست ريشهي كلمهي «لك» را در جاي ديگري بايد جستوجو كرد. با اين بررسيها مشخص گرديد كه اين كلمه يك واژهي تاريخي و به معناي «هزار» است و واحد شمارش بودهاست. همانطوري كه در حال حاضر نيز در برخي ملل كهن شرقي نظير هندوستان به صدهزار يك «لك» ميگويند و در پيشاني بناي تاج محل هندوستان يك كلمه كه شدهاست:«دوازدهم سال جلوس اقدس مطابق ۱۰۴۸ هجري به عاليمان نويد كامراني داد و انجامش كه به صرف پنجاه لك روپيه صورت پذيرفت» همچنين در افغانستان هم به صد هزار يك لك ميگويند. همانطوري كه خبرنگار ايراني در سفرنامهي خود مينويسد:« در مجموع سيتايي نوار كاست خريدم و هر كدام به هفتاد و پنج هزار “افغاني” كه در آخر تخفيف داد و همه را روي هم “لك” حساب كرد كه هر لك معادل صد هزار افغاني است.» در خصوص اين قوم هم گفتهاند كه چون در قديم صدهزار نفر تخمين زده شدهاند به آنها «لك» گفتهاند. همانطور كه ميدانيم دين اكثريت مردم ايران در قبل از آيين زرتشت«مهر پرستي» يا «ميترائيسم» بودهاست. مرحوم استاد سعيد نفيسي مينويسد:« ميتره يا مهر يكي قديميترين خدايان ايران، قرنها پيش از دين زرتشت دين اكثريت مردم ايران بودهاست و در مذاهب آرياييان نيز، مهر كه در زبان سانسكريت به آن ميتره گفتهاند از بزرگترين خدايان است. چنانكه در “ودا” از كتابهاي مقدس هندوان اهميت خاص دارد.» با توجه به بخش ديگري از نوشته استاد نفيسي كه مينويسد:« ميتره يا مهر خداي مشترك همهي آرياييان بوده و آرياييهاي ايراني و هندي پيش از آنكه از يكديگر جدا شوند، مهر يا ميترا را ميپرستيدهاند،» ميتوان نتيجه گرفت كه واژهي «تاريخي» لك در اثر گذر زمان در كشور ايران متروك و به فراموشي سپرده شده اما در كشور هندوستان يا افغانستان هنوز معناي قديمي خود يعني«صدهزار» را حفظ كردهاست. اما در مورد گويش لكي باز هم بايد آن را يكي از قديميترين گويشها محسوب كرد كه بر خلاف خيلي از گويشهاي ديگر از دست تطاول زبانها و فرهنگهاي ديگر تا حدود زيادي مصون ماندهاست؛ براي مثال در بسياري از مناطق لكنشين نظير منطقهي «عثمانوند» هنوز به جاي واژه «ق» از واژه «ك» استفاده ميشود. مثلاً به جاي قرآن «كران» به جاي قوم «كوم» به جاي قسم «كسم» تلفظ ميكنند.* در حالي كه در استان كرمانشاه برخي واژههاي تركي توانست برخي اسامي جغرافيايي اين استان را تحتتأثير قرار دهد و كرماشين را به قرماسين يا قرماشين و «خورهسو» را به «قرهسو» تبديل كند اما واژههاي مناطق لكنشين را كه با «ك» شروع ميشوند، نتوانست تحتتأثير قرار بدهد. يا چهار حرف «پ، گ، ژ، چ» كه در زبان عربي وجود ندارند، اين چهار حرف در گويش لكي حتي بيشتر از زبان كردي مورد تأكيد قرار ميگيرد؛ براي نمونه در مناطق لكنشين هنوز به جاي كلمهي از، از كلمهي «اژ» استفاده ميكنند يا «زهر» كه «ژهر» به كار ميرود. ويژگي ديگر گويش لكي، قرائت بسياري از واژهها و كلمات آن با زبان سوراني است به طوري كه برخي از كلمات اين زبان در كردي كلهري وجود ندارد اما در سوراني وجود دارد مانند كلمهي” گرك” به معني نياز داشتن كه در زبان لكي و سوراني بهكار ميرود اما در كردي كلهري وجود ندارد. يا حذف حرف «الف» در اسامي مثل احمد، كه در زبان سوراني به احمد«همه» ميگويند و در گويش لكي هم معمولاً حرف «الف» را حذف ميكنند همانند همهخان به جاي احمدخان و «همهوند» به جاي احمدوند كه نام يك ايل است. غير از موضوع گويش بايد گفت فرهنگ لكها نيز از قدمت زيادي برخوردار است و حتي عناصري از فرهنگ اين قوم به ملل آسياي غربي و اروپاي شرقي منتقل شده است. شهر «مهرگان قذف» يا «مهرگانكده» يكي از شهرهاي قديمي لكها كه در حوالي «درهشهر» ايلام و رودخانهي «سيمره» قرار داشته، يكي از قديميترين مراكز تمدن و فرهنگ در غرب ايران بودهاست. طبق اسناد تاريخي در اين شهر روزهاي يكشنبه تعطيل بودهاست. در حال حاضر نيز در ملل اروپايي كه مسيحي هستند روزهاي يكشنبه تعطيل است. يا شكل قبرها كه هماكنون نيز در مناطق لكنشين قدمت خود را به شكل سنگهاي عمودي بلند و مرتفع و روي قبرها در قبرستانهاي مناطق لكنشين به چشم ميخورد و مسيحيان اروپايي نيز سنگهاي عمودي بر روي قبرها، قرار ميدهند. دربارهي ديدگاههاي مذهبي اين قوم نيز بايد گفت هنوز ريشههايي از مهرپرستي در بين آنان وجود دارد. مانند قسم خوردن به خورشيد كه رسم ديرينهي لكها است. آنها براي خورشيد قداست خاصي قايل هستند تا جايي كه به آن قسم ميخورند و يا اهميت قايل شدن براي آتش كه ميراثي از آيين زرتشتي است و لكها هنوز هم براي آتش قداست خاصي قايل هستند. به طوري كه آب ريختن روي آتش اجاق را بدشگون دانسته و به هنگام دفن مرده نيز در اولين شب بر سر قبر او آتش روشن ميكنند. لكها مردماني به غايت مهربان، راستگو و شجاع هستند و اين شايد از همان آيين «ميترائيسم» يا «مهرپرستي» نشئت گرفته باشد كه در زبان سانسكريت ميترا به معناي دوست و عهد و پيمان بوده و هندوان «ميتره» را خواهان جدي راستي و درستي و عقيدهي پاك ميدانند و اين كلمه «ميترا» در زبان دري يعني فارسي امروز بدل به مهر شدهاست كه مهر هم به معناي عشق و دوستي است و كلمه «مهرباني» نيز از همين كلمه «مهر» نشئت گرفتهاست. در خصوص موسيقي نيز گويش لكي را با توجه به خصوصياتش بايد زبان «شعر» دانست برعكس زبان لري كه زبان موسيقي است، شعراي زيادي در بين قوم لك وجود داشته كه از معروفترين آنها ميتوان «غلامرضاخان اركوازي» را نام برد كه ديواني به نام «مناجاتنامه» را تأليف كردهاست و نقل است كه اين مناجاتها را كه زبان لكي بوده در هنگام حبس خود توسط يكي از حكام ظالم، سروده است و به واسطهي همين مناجاتها به اذن خداوند قفل و زنجير از پاي وي گشود شدهاست. مذهب اكثر مردمان لك «تشيع» است اما تعدادي از طوايف آنان نيز داراي مذهب «اهل حق» ميباشند و زيارتگاههاي «بابايادگار» در منطقهي ريجاب و «سلطان اسحاق» در منطقهي اورامانات مورد احترام آنها ميباشد. از ديگر نشانههاي تقيد مذهبي در ميان لكها وجود انواع زيارتگاههاي ديگر نظير نظرگاه «محل نظر ائمه» و قدمگاه « محل قدم گذاشتن اولياي خدا» در مناطق لكنشين است و همچنين قدمگاه «فرنگي» در منطقهي بالوند كه معتقدند قنبر، غلام مولا علي (ع)، در اين محل قدم گذاشته يا «نمازگاه» در منطقهي بوژان عثمانوند كه معتقدند يكي از معصومين به قولي مولا علي (ع) در اين نقطه قدم گذاردهاست. پينويس: *سيمره: گفتنياست واج/ ق/ در ميان طايفهي شاهيوند كوهدشت نيز تلفظ نميشود و به جاي آن واج/ك/ تلفظ ميشود.
نظرات شما عزیزان: